مستقل شدن مرسانا جون
از اول پیش من وبابا مجید میخوابیدی تا اینکه زمان بارداریم چون خیلی غلت میزدی بابا مجید تصمیم گرفت شما دو تا پایین بخوابین ...خیلی تلاش کردیم که مستقل بشی و بری تو اتاق خودت اما تا حرفش میشد میگفتی تو فکرم نیست برم بخوابم ... به بهانه ورود مهرسام واست چراغ خواب شلمان خریدیم و گفتیم مهرسام کادو اورده برات از طرف فرشته ها اما بازم زیر بار نرفتی که تو اتاقت بخوابی ماجون از مسافرت برات چراغ خواب السا اورد که رنگاش عوض میشه اما بازم حرف حرف خودت بود میگفتی تو فکرم نیست و من میترسم چند بار بابا مجید اومد همراهت تو اتاقت با هم بخوابین اما بعد از یک ساعت میدیدم دست از پا درازتر دو تاییتون بر میگشتین خدا خیر بده محبوبه جون ...